گروه تولیدی و بازرگانی آرتمیس با سابقه درخشان در زمینه ساختمانی کشور
امروزه با توجه به اهمیت بحث ایمنی پارکینگ و نگهداری از خودرو خرید تجهیزات پارکینگ ها با لوازم با کیفیت و اجرای زیبا آن بر روی کیفیت زندگی در شهرهای بزرگ تاثیرگذار است.
این گروه تولیدی سالهاست در زمینه تولید انواع تجهیزات ایمنی پارکینگ و تابلوهای علائم ترافیکی و آتش نشانی فعالیت دارد.
آرتمیس پارکینگ افتخار تولید محصولاتی فوق العاده با کیفیت و متفاوت از بازار ایران را بدست آورده و با افتخار اعلام می داریم محصولات تجهیزات پارکینگ آرتمیس تنها محصولات موجود در بازار ایران هستند که از جنس رابر خالص و ای پی دی ام می باشند و قابلیت رقابت با مشابه های امریکایی و اروپایی را دارند.
از تولیدات این گروه می توان به انواع استاپر پارکینگ و محافظ ستون و انواع ضربه گیر ستون (کرنر گارد) و سرعت گیر های لاستیکی اشاره کرد.
همچنین میتوانید با خیال راحت خدمات خط کشی پارکینگ و پیاده سازی صفر تا صد خط کشی انواع پارکینگ عمومی خط کشی پارکینگ آپارتمانی ، را به مجموعه آرتمیس بسپارید .
در زیر به اختصار چند نمونه از فعالیت های این مجموعه در زمینه تجهیزات ترافیکی را شرح خواهیم داد.
خط کشی پارکینگ
خط کشی پارکینگ مشخص کننده و جدا کننده حریم پارک خودرو در پارکینگ های عمومی و منازل است.پارکینگ های دارای خط کشی ،علاوه بر زیبا بودن، به نظم بخشیدن و کاربردی سازی فضا پارکینگ برای توقف وسایل نقلیه کمک بسیاری میکند .
نوع رنگ خط کشی در پارکینگ ها
پارکینگ ها ، مخصوصا پارکینگ های عمومی در طول شبانه روز همواره در حال میزبانی تعداد زیادی از افراد و وسایل نقلیه دارای بار و بدون بار هستند .
پس باید این امر را در نظر گرفت که نوع رنگ برای خط کشی پارکینگ از دوام و ماندگاری بالایی بر خوردار باشد و برای اجرای خط کشی قبل از هرچیز سطح مکان مورد نظر به طور کامل تمیز و بدون از چربی و آلودگی باشد و در لاین بندی و ایجاد خط از پرایمر استفاده شود.
رنگ اجرایی در پروژه خط کشی مجتمع های تجاری میتواند تنوع بسیاری داشته باشد که از مرسوم ترین آنها رنگ های سرد یا تک جزیی میشود نام برد از ویژگی های این رنگ ها میشود بهقیمت مناسب آنها اشاره کرد .
استاپر پارکینگ
استاپر پارکینگ یکی از تجهیزات پارکینگی می باشد که در پارکینگ های عمومی و شخصی جهت بالا بردن ایمنی استفاده می شود.
نگهدارنده خودرو ، متوقف کننده خودرو ، استوپر ماشین ، ویل استوپر، کار استاپ ، کار استاپر پارکینگ ، کار استاپر پارکینگی ، استاپر خودرو و.. این محصول از آسیب رساندن به خودرو و دیوارهای داخل پارکینگ در هنگام پارک کردن خودرو جلوگیری می کند-.
نحوه کار استاپر پارکینگی
توقف چرخ لاستیکی یک پارکینگ عالی برای ممانعت از کار بیش از حد نقاط پارکینگ و ضربه زدن به دیوارهای گاراژ شما یا سایر خودروهای پارک شده است. درب های پارکینگ برای گاراژ از دارایی های بدنی محافظت می کنند و وسایل نقلیه را از تماس با آنها باز می دارند. رفع بلوک های پارکینگ برای گاراژ بسیار ساده است با ۲ لنگر در هر توقف چرخ که در بسته موجود است. توقف چرخ های لاستیکی به اندازه کافی سبک است که توسط یک نفر برداشته شده و نصب می شود و هزینه های باربری و نصب را به حداقل می رساند. برای جلوگیری از اکثر اتومبیل های جدید که دارای سطح زمین کم نیستند ، لاستیک چرخ لاستیکی فقط ۳٫۹ اینچ ارتفاع دارد.
دلایل استفاده از استاپر پارکینگی
ما طیف گسترده ای از لاستیک اتومبیل را متوقف می کنیم. این توقف لاستیکی اتومبیل مانع از سوار شدن بیش از حد خودروها به سمت پارکینگهای مسکونی یا تجاری می شود. با هماهنگی با استاندارد کیفیت صنعت ، ما بنا به نیاز مشتری ما این کالاهای لاستیکی را در مشخصات مختلف ارائه می دهیم. کنترل کننده های کیفیت ما برای اطمینان از کیفیت این لاستیک متوقف شده ، یک سری تست را در پارامترهای مختلف انجام می دهند.
محافظ ستون
محافظ ستون پارکینگ یا ضربه گیر ستون قطعات لاستیکی هستند که بر روی لبه ستون و گوشه های پارکینگ نصب می شوند. ضربه گیر ها باعث ایجاد زیبایی فوق العاده در محیط و جلوگیری از آسیب رسیدن به ستون پارکینگ و خسارت به خودرو و ایمن سازی فضای پارکینگ می شود.
محافظ ستون پارکینگ یکی از تجهیزات ایمنی پارکینگ میباشد، با استفاده از و ضربه گیر ستون در پارکینگ در هنگام پارک خودرو از آسیب دیدن بدنه ماشین و شکستن لبه ستون های پارکینگ پیشگیری به عمل می آید.
گارد ستون ها از جنس لاستیک و پی وی سی با قابلیت ضربه گیری بالا می باشند. در زمان برخورد خودرو با ستون پارکینگ ضمن محافظت از ستون، از آسیب دیدن بدنه خودرو جلوگیری می کنند.
سال ساخت: 2001 کشور سازنده: فرانسه ژانر: کمدی - عاشقانه کارگردان: Jean-Pierre Jeunet بازیگران سرشناس: Audrey Tautou مدت فیلم: 2:09 خلاصه داستان: آمیلی پولن، دختری فرانسوی و درونگرا هست. او تمایل چندانی به برقراری رابطه، با دیگران ندارد و خود را سرگرم تفریحات و لذت های کوچکی، مانند سنگ پرانی میکند. یک شب که به تلوزیون گوش میداد، اتفاقی رخ میدهد و هدف جدیدی در زندگی خود، پیدا میکند...
*«این مقاله، داستان فیلم را لو نمیدهد؛ با خیال راحت مطالعه کنید»
بررسی فیلم:
اجازه دهید پیش از هرچیز، دلیل انتخاب عنوان مقاله (لذتی دو ساعته در بهشت درونگرایان) را توضیح دهم. فیلم Amelie تا حد زیادی درباره دنیای درونگرا ها هست و با بهرهگیری از عناصری مانند نورپردازی، طراحی صحنه و لباس، رنگ بندی قاب ها و سبک بیان مخصوص، جهانی فانتزی را که به بهشتی برای درونگرایان میماند خلق کرده.
مقدمه و پیش زمینه های مورد نیاز:
وقتی مشغول خواندن نظرات کاربران درباره فیلم بودم، فهمیدم حدود یک چهارم بیننده ها از فیلم متنفر و سه چهارم دیگر، عاشق آن هستند. بنظرم دلیل لذت نبردن گروه اول، داشتن انتظار نادرست از فیلم و ناآشنا بودن با درونگرایان هست (چون اکثر مخالفان فیلم، گفته بودند درونگرا نیستند). در ابتدا سعی دارم پیش زمینه مورد نیاز، برای لذت بردن از Amelie را در شما ایجاد کنم:
1- این فیلم، فیلمی با فضای فانتزیطور(!) است. وقتی میگویم فضای فیلم، فانتزی است، منظورم وجود موجودات عجیب و جن و پری نیست! قرار نیست که ناگهان وسط فیلم، پرنده ها مشغول همخوانی با بازیگران شوند. بلکه منظورم آرمان شهری است که در آن، فردی درونگرا و دلسوز، مشغول کمک به دیگران در بهتر کردن زندگی اطرافیان و خودش هست. پس لطفا در هنگام تماشای فیلم، به دنبال فیلمی واقع گرا نباشید و انتظار درستی از آن داشته باشید. خود را برای دو ساعت، به دست تصاویر و موسیقی بینظیرش بسپارید.
2-بیایید شناختی جزئی و مقدماتی، درباره درونگرایی و برونگرایی پیدا کنیم: فرد درونگرا، از حضور در اجتماع و مکان های شلوغ، خسته میشود و برای آرامش یافتن و انرژی گرفتن، نیاز به تنهایی و وقت گذراندن با خود دارد. فرد برونگرا، برعکس این وضعیت است. چند نکته حائز اهمیت:
*درونگرایی و برونگرایی، مطلق نیستند بلکه به شکلی طیفی و پیوسته تعریف میشوند و انواع گوناگونی هم دارند. در فیلم هم، کاراکتر هایی با انواع درونگرایی و سطوح مختلف درونگرایی را شاهد هستیم.
*برخلاف باور عمومی، درونگرایی، الزاما به معنای افسردگی و بیماری نیست!
میتوانید بعداً، بیشتر درباره درونگرایی و برونگرایی مطالعه کنید. اما تا همین جا برای درک فیلم، کافی هست.
3- به قول استاد: تماشای نسخه دوبله شده و دارای حذفیات فیلم آمیلی، حرام است! درسته که فیلم فرانسوی هست و اکثر مان چیزی از فرانسوی متوجه نمیشویم، اما با این حال، این فیلم، باید فقط و فقط با زیرنویس دیده شود تا هم از گزند سانسور تصویری و کلامی به دور باشیم و هم بتوانیم دنیای فیلم را، آنگونه که سازندگانش میخواهند درک کنیم. اصلا کلا فیلم دوبله، ممنوع است :)
4- برای غرق شدن در این فیلم، بدون همراهی دوستانتان و تنهایی فیلم را ببینید؛ وگرنه ممکن است همراهتان، شما را از غرق شدن در فیلم نجات دهد و نتوانید لذت کافی را از تماشایش ببرید.
خب حالا بعد از مقدمه ای نسبتا طولانی و کسب پیش زمینه مورد نیاز، بریم سراغ مراحل بعدی بررسی فیلم آمیلی...
فیلمنامه:
فیلم، از فیلمنامه خوبی برخورددار است که میتواند در آغاز کار، با سبک بیان خاص و نوآورانه خود و داستان جذابش شما را همراه خود کند. البته ناگفته نماند که موسیقی متن شاهکار این عنوان، تاثیر عظیمی بر همراه شدن شما با فیلم و قرارگرفتن در فضای آن، دارد (در ادامه، بیشتر درباره موسیقی صحبت خواهم کرد).
در ابتدا، فیلمنامه با ریتم بسیار خوبی آغاز شده و پیش میرود اما در یک سوم پایانی، کمی از ریتم میافتد؛ البته این افت ریتم به خوبی توسط بازی شگفت انگیز «اودره توتو» و کارگردانی و موسیقی، پوشیده میشود و ضربه چندانی به فیلم وارد نمیگردد. در مجموع، فیلمنامه Amelie، نقطه قوت آن به حساب میآید.
و بالاخره باید به شخصیت پردازی شاهکار فیلم هم اشاره کنم. سازندگان فیلم، آنقدر خوب از پس شخصیت پردازی برآمده اند که باعث شدند افراد برونگرا بتوانند فردی درونگرا را درک کرده و دو ساعت همراه با او شوند و از این همراهی، لذت هم ببرند. خلق شخصیتی چنان شیرین و دوست داشتنی، کار ساده ای نیست.
کارگردانی:
« جان پیر جنت » هم در مقام کارگردانی به خوبی هرچه تمام، وظیفه خود را انجام داده و توانسته با ایجاد میزانسن هایی مناسب (برای دوستانی که نمیدانند: میزانسن به بیان ساده، تمام چیزی است که در تصویر میبینیم!) و قاب بندی هایی هماهنگ با فضای فیلم، حس و حال منحصر به فردی را در Amelie ایجاد کند. «جنت» در صحنه های متعددی، نبوغ خود را در به نمایش گذاشتن جزئیات نشان داده (دقیقا مانند شخصیت آمیلی که میگفت: از توجه به جزئیاتی که بقیه متوجه آنها نمیشوند، لذت میبرد). با بیان دو مثال، بهتر متوجه توجه فیلم، به جزئیات میشویم:
در اوایل فیلم، وقتی آمیلی مشغول عکس برداری هست، در نگاه اول فکر میکنیم از خانه ای قدیمی عکس میگیرد؛ اما اگر سعی کنیم مانند «آمیلی» و «جان پیر جنت» به سوژه بنگریم، متوجه میشویم ابر های پس زمینه، از دید آمیلی به شکل خرگوش در آمدند و در حقیقت او مشغول عکس برداری از این ابر های زیبا است!
یا مثلا وقتی پیرمرد نقاش، در حال صبحت درباره دختر ناشناخته در نقاشی خود با آمیلی است (دختر در نقاشی، نماد آمیلی میباشد و خود آمیلی هم متوجه این موضوع شده)، با کمی دقت متوجه میشویم آمیلی هم مانند همزادش در آن تصویر، لیوانی با محتویات قرمز رنگ (!) بدست دارد! کارگردان، با خلق این صحنه ها از ما میخواهد که همانند آمیلی به جزئیات توجه کنیم و با از دست ندادن آنها، لذت ببریم.
جان پیر جنت، همچنین از تکنیک های دیگری در فیلمش بهره برده تا تاثیر فیلم، دو چندان شود. از جمله موقعیت های کمدی (که واقعا هم خنده دار هستند و توانستند حسابی من را بخندانند) و فیلمبرداری عالی.
یکی از مهم ترین نقاط قوت فیلم Amelie، فیلم برداری فوق العاده آن و قاب بندی های خلاقانه اش میباشد. در طی فیلم شاهد چند تغییر قاب و لانگ شات به موقع هستیم. به عنوان مثال، به این لحظات و قاب بندی هایش در فیلم، دقت کنید:
چندین بار در طی فیلم، دوربین به شکل مناسب به کاراکتر ها نزدیک و یا از آنها دور میشوند. این حرکات قاب، تاثیر مهمی در شخصیت پردازی فوق العاده فیلم ایفا کردند.
به عنوان نمونه ای دیگر از نبوغ فیلمبرداری در این اثر، به این صحنه دقت کنید: آمیلی در حال حرکت به سمت نینو است که کنار کیوسک عکاسی نشسته. اما ناگهان وسیله نقلیه ترابری ایستگاه قطار از بین آن دو عبور کرده (1) و آمیلی به سمت دوربین بر میگردد و شک میکند، در همین حال سر آمیلی، دید ما را از نینو مختل کرده (2) و همچنان، نمیتوانیم او را ببینیم. پس از تصمیم گرفتن برای رفتن پیش نینو و چرخیدنش، دوربین به آرامی به بالا حرکت میکند و همزمان با حرکت، عمق فوکوس تغییر کرده و توجه ما را به نبود نینو در کنار کیوسک جلب میکند (3). ناگهان پس از آن، به اکستریم لانگ شاتی از سقف ایستگاه کات میخوریم تا کاملا مطمئن شویم نینو رفته و آمیلی، فرصت را از دست داده(4). واقعا این چند ثانیه را میتوان در کلاس های فیلمبرداری و کارگردانی، مطرح کرد!
و نمونه آخر: صحنه ای آمیلی تصور میکند نینو به خانه اش آمده و به درپوش آشپزخانه دست میزند، اما در همین حال واقعا درپوش آشپزخانه تکان میخورد! این صحنه را به شکل قاب بندی دوگانه میبینیم که قاب رویا، دید ما را در دنیای واقعی، به بیرون از آشپزخانه، مسدود کرده. آمیلی برگشته تا ببیند آیا واقعا نینو آنجا است یا نه، که متوجه میگردد گربه ای درپوش را تکان داده! سپس اشک از چشمانش سرازیر شده و به حال تنهایی خود، میگرید.
موارد نبوغ آمیز این چنینی، در فیلم بسیار است که من به بیان همین سه مثال، اکتفا میکنم. پیدا کردن بقیه شان با خودتان!
بازیگری:
هرچه از کیفیت بالای بازیگری «اودره توتو» در این فیلم بگویم، کم گفتم. حالات چهره، لبخند های شیرین و موزیانه، صورت های متعجب، لحن صحبت کردن و...، به بهترین نحو ممکن اجرا شده اند. او کاملا در نقش فرو رفته و گویا واقعا به آمیلی قصه ما تبدیل شده. از نظر من بازی وی در این نقش، بین پنج بازی برتری است که از خانم ها دیدم.
بازیگران فرعی هم عمدتا خوب ظاهر شدند اما گاهی اوقات، بازی اغراق شده ای را به نمایش گذاشتند. هرچند این ضعف کوچک هم به راحتی توسط بازیگری فوق العاده اودره توتو، پوشانده میشود.
موسیقی متن:
موسیقی متن فیلم Amelie به قدری عالی است که به خودم اجازه نقدش را نمیدهم. اگر موسیقی «یان تیرسن» بر روی فیلم نبود، آمیلی، این آمیلی نمیشد! موسیقی به قدری خوب بر تصاویر فیلم نشسته که گویا واقعا در آن لحظات، در آن دنیای فانتزی آمیلی، این موسیقی به گوش میرسد و ما درحال گوش دادن به صدای محیط هستیم (اتفاقی که به ندرت رخ میدهد). اصلا وقتی هنگام نوشتن این متن، به صحنه های فیلم فکر میکنم، موسیقی یان تیرسن را در ذهنم میشنوم!
پیشنهاد میکنم بدون اتلاف وقت بیشتر، هرچه سریع تر آلبوم این فیلم را دانلود کنید و از آن لذت ببرید. البته خودم هم قصد دارم موسیقی های منتخبی از وی را در صفحه ام قرار دهم.
*آمیلی فیلمی است که تمام مخاطبان سینما، یعنی حرفه ای، نیمه حرفه ای و آماتورها، میتوانند از آن لذت ببرند.
فیلم Amelie سکانس ها و دیالوگ های بیاد ماندی بسیاری دارد که سکانس آخر هم از جمله بهترین سکانس های آن است. همچنین صبحت های ضبط شده مرد شیشه ای، میتواند مو به تن ما سیخ کند. چون نمیخواهم در این مقاله، پایان فیلم را اسپویل کنم، به توضیح این سکانس نمیپردازم و بررسی اش را به خودتان میسپارم؛ فقط همین قدر میگم که یکی از بهترین سکانس هایی هست که دیدم. اصلا با دیدن این سکانس، آدم هوس عاشق شدن میکند!
*جالبه بدونین این فیلم موفق به بردن هیچ جایزه ای در اسکار و گلدن گلوب نشد. واقعا هرچه میگذرد، بیشتر متوجه سطح پایین و بی اهمیتی این جوایز میشوم.
با آنکه هنوز حرف های بیشتری برای گفتن درمورد فیلم باقی مانده، مجبورم برای جلوگیری از طولانی شدن بیش از حد - که فکر کنم این طور هم شد - آنها را بیان نکنم.
در نهایت، با در نظر گرفتن نقاط قوت و ضعف فیلم، به فیلم آمیلی نمره 9/3 از 10 اختصاص میدهم و بین 30 فیلم برتر من جای دارد. Amelie برای یک بار دیدن نیست، آنقدری خوب و حال خوب کن است که باید چندین و چند بار تماشایش کنیم. پس اگر تا به حال این اثر را ندید، بیش از این فرصت را از دست ندهید و هرچه سریع تر، « لذتی دو ساعته در بهشت درونگرایان » را تجربه کنید.
اگر به خودتان فرصت غرق شدن در فیلم را بدهید، که می داند؟ شاید همانطور که در پوستر فیلم نوشته، زندگی شما هم مانند آمیلی تغییر کند ;)
نقد و بررسی فیلم را همینجا تمام میکنم (ببخشید که طولانی شد، اما Amelie آنقدر مطلب برای گفتن دارد که نمیتوان در متنی کوچک، بررسی اش را جمع کرد. مگر اینکه به شکلی زومجی طور (!) خلاصه داستان را برایتان تعریف میکردم :) ). اما هنوز صحبتی کوچک با شما همراه عزیزی که تا اینجای مقاله را خواندی، دارم. من اوایل راه نقد فیلم هستم و تجربه بسیار اندکی در این زمینه دارم. در نتیجه بدون کمک شما عزیزان نمیتوانم متوجه اشتباهات و نقاط قوت کارم بشوم. پس از شما خواهش دارم با ارسال نظرتان درباره این مقاله، نقد بنده را نقد کنید و ایراداتش را به من گوشزد کنید؛ نه تنها ناراحت نمیشم، بلکه خیلی هم خوشحال میشم که با نقاط ضعف کارم آشنا شوم.
داستان فیلم Ready Player One در سال ۲۰۴۵ در آمریکا رخ می دهد و دنیایی را به تصویر میکشد که ابداً ایده آل نیست و شبیه به یک ویرانه هست. وید واتس پسر جوانی است که در محلهای زاغهنشین سکونت دارد؛ او و سایر مردم جهان تمام رؤیاها و خواستههایشان را در یک دستگاه واقعیت مجازی جستجو مینمایند؛ زمانی که وید این دستگاه (عینک واقعیت مجازی) را بر روی سر قرار میدهد، به نظر می رسد که او خوشبختترین انسان دنیاست؛ اما انتشار یک پیام از خالق این دنیا به نام هالیدی که در آن اشاره می کند یک گنج مخفی در دنیای واقعیت مجازی وجود دارد که با یافتن آن افراد می توانند به این جهان مسلط شوند، رقابت برای یافتن آن آغاز میشود. فیلم خارجی جدید
نکات فنی فیلم Ready Player One
در فیلم Ready Player One، زمانی را مشاهده می کنید که دنیای مجازی تقریباً تبدیل به دنیای واقعی شده است، مردم تنها برای رفع گرسنگی و قضای حاجت به دنیای واقعی می آیند و غیرازاین زمان ها ترجیح می دهند در دنیای واقعیت مجازی مشغول بازی یا گردش باشند. حتی آنها در دنیای واقعی در خانههایی زاغه مانند و کوچک زندگی میکنند زیرا نیازی به محلی بزرگ در دنیا ندارند، تمام زندگی و لذتشان در دنیای واقعیت مجازی خلاصهشده است.
نمایش آینده در فیلم Ready Player One نشان می دهد، شبکه های اجتماعی و بازی ها به هم پیوند خوردهاند و مردم در دنیای مجازی میتوانند بازی کنند، باهم به صحبت و گردش بپردازند، کسب درآمد کنند و یا حتی روابط جنسی داشته باشند؛ از طرف دیگر این دنیای واقعیت مجازی امکان تبادلات اطلاعات مجرمانه را برای کاربر، راحتتر از قبل کرده است. در ادامه به سایر نکات فیلم بهطور خلاصه اشاره میشود:
۱. تأثیر شرکتهای فناوری در آینده: این فیلم بیان می کند که در دنیای آینده، مدیریت کل دنیا دست کسانی است که فناوری را در دست دارند، آنها شرکتهای بزرگ و چندملیتی فناوری هستند که قوانین دنیای مجازی را تصویب می کنند. در این دنیای مجازی دیگر دولتی و ملتی وجود نخواهد داشت، پلیس هم زیر نظر شرکت های بزرگ فناوری فعالیت خواهد کرد.
۲. کسب درآمد در دنیای واقعیت افزوده و رواج ارزهای مجازی: هدف تمامی کاربران دنیای واقعیت افزوده در این فیلم، بازی و کسب سکه های مجازی است، زیرا از طریق این سکه ها می توانند دنیای خود را گسترش دهند و به خرید در دنیای مجازی بپردازند. درواقع قدرت برتر دست کسانی است که ثروت مجازی بیشتری دارند. همچنین بازی و کسب سکه در این دنیا، می تواند باعث درآمدزایی در دنیای واقعی گردد؛ مثلاً شرکتی به نام IOI در این فیلم به نمایش درمیآید که با در استخدام گرفتن آدمها و بازی کردن آنها بهعنوان سرباز شرکت IOI در دنیای مجازی، هدفش که جمعآوری سکههای بیشتر و درنهایت یافتن کلیدهای اصلی بازی دنیای واقعیت افزوده بهمنظور به دست گرفتن مدیریت کل این دنیاست را دنبال می کند. این کسب سکههای مجازی و ساخت دنیای واقعیت مجازی، آنچنان برای مردم حساس است که در صورت باخت در بازی و از دست دادن سکههایشان، برخی از شدت ناراحتی به خودکشی روی می آورند. درواقع زندگی در دنیای مجازی از زندگی در دنیای واقعی اهمیت بیشتری یافته است.
۳. جالب است مردم در فیلم Ready Player One سعی دارند دنیای واقعیت مجازی را همانند دنیای واقعی کنند، یعنی با خرید لباسهایی خاص و پوشیدن آنها همراه عینک واقعیت مجازی، حس درد، ضربه و حتی تماسهای جنسی را از دنیای مجازی به دنیای واقعی متصل نمایند.
۴. مفهومی جدید به نام عشق سایبری به وجود خواهد آمد، یعنی عشق به یک شخصیت خیالی که فقط در دنیای واقعیت مجازی میتوان آن را مشاهده کرد.
۵. تأکید می شود که تمام لذت دنیای مجازی به بیقانونی آن است. زیرا مردم دوست دارند تمام محدودیتهای دنیای واقعی را در دنیای مجازی پشت سر بگذارند و درواقع عقده های دنیای واقعی را در دنیای مجازی تخلیه کنند.
۶. در دنیای واقعی، پهپادها تمامکارها را بر عهده گرفتند، از رساندن غذا به دست مشتری تا تعقیب و مراقبت های خودکار سوژه ها بوسیله پردازش تصویر و حتی بمبگذاری!
۷. در این دنیای آینده، مخفی ماندن هویت کاربران در فضای مجازی بیشازپیش اهمیت یافته است، زیرا با ترکیب شبکه های اجتماعی با بازیها، رقابتهایی در بین کاربران ایجادشده است که دانستن هویت واقعی شامل نام و محل زندگی یک نفر در دنیای بیرونی، میتواند به قیمت از دست دادن جان او توسط رقبا و همبازیهایش تمام شود. همچنین آواتار کاربران (آواتار در این فیلم درواقع چهره افراد در دنیای مجازی است) پس از مشهور شدن آنها در دنیای واقعیت مجازی، می بایست به دلیل مقابله با مزاحمت در جمعهای مجازی مخفی گردد.
۸. داشتن سواد رسانه ای در دنیای فیلم و درواقع آینده، اهمیت دوچندان دارد، زیرا امکان تفاوت اصل انسانها با چهره ای که در دنیای واقعیت مجازی از خود نشان میدهند بسیار بیشتر از گذشته است.
۹. امکان تشخیص دنیای واقعی از دنیای مجازی در برخی موارد برای کاربران غیرممکن خواهد شد (مانند زمانی که نمیدانیم خوابیم یا بیدار)، و این حالت امکان بروز مخاطراتی را برای کاربر به همراه خواهد داشت.
۱۰. حتی در زندانها نیز با فراهم نمودن عینک های واقعیت افزوده، از انسان ها برای کار اجباری در دنیای واقعیت مجازی بهمنظور ساخت دنیای مجازی شرکتهای فناوری استفاده می گردد.
۱۱. همچنین با فعالیت در دنیای واقعیت مجازی، امکان جاودانگی برای انسان فراهم خواهد شد، زیرا پس از مرگ هم امکان مشاهده و حتی صحبت با هویت مجازی افراد فراهم است.
تحلیل فیلم علمی و تخیلی AD ASTRA که آن را تحت عنوان به سوی ستارگان نیز ترجمه کرده اند می تواند دریچه های تازه ای را به شناخت جزئیات و محتوای این فیلم به روی بیننده بگشاید. مطلب را با این نکته آغاز می کنیم که طبیعتا تحلیل فیلم علمی و تخیلی AD ASTRA نیازمند شناخت عوامل مختلفی است که در شکل گیری ایده تا پرورش فیلمنامه نقش اساسی و کلیدی ایفا نموده اند. جیمز گری کارگردان توانای سینما با ساخت فیلم به سوی ستارگان توانسته است به موفقیت های شایان توجهی در مقام یک فیلمساز حرفه ای دست پیدا کند. چینش و انتخاب بازیگران مطرح و سرشناسی از قبیل براد پیت در نقش روی مک براید و تامی لی جونز در نقش کرتز توانسته است موقعیت های بی نظیری را در این فیلم خلق کند که حاصل نواندیشی و تمایل جیمز گری به ایجاد نوعی همزاد پنداری در قالب انتقال پیام از خلال روایات و حوادث حاکم بر شاکله اصلی فیلم می باشد.
نقش فیلمنامه در فیلم به سوی ستارگان یا AD ASTRA
مورد دیگری که باید در تحلیل فیلم علمی و تخیلی AD ASTRA به آن اشاره کنیم فیلمنامه ایتن گراس است که در آفرینش این فیلمنامه با وجود جسارت های خاصی که به خرج داده است ولی به دلیل چیرگی فضای روانشناختی و تمهیدات نوشتاری برای ارائه یک فیلمنامه گیرا و مخاطب پسند از یک سو و حساسیت های خاصی که در این زمینه به خرج داده است عملا دیالوگ های منطقی و عمیق در این فیلم رد و بدل نمی شود. در واقع باید در تحلیل فیلم علمی و تخیلی AD ASTRA به این واقعیت اذعان کرد که اگر بیننده در تماشای این فیلم ۱۲۰ دقیقه ای انتظار دارد تا با یک فیلم اکشن و سراسر هیجان مواجه شود بهتر است با این ذهنیت به سراغ تماشای فیلم به سوی ستارگان نرود. می توان اینطور استنتاج کرد که پیام فیلم هر چه که باشد می توان مضمون های عمیق را از خلال آن دریافت کرد.
تحلیل فیلم علمی و تخیلی AD ASTRA یا استحصال فراموشی
تحلیل فیلم علمی و تخیلی AD ASTRA یا عنوان فارسی آن یعنی به سوی ستارگان به نوعی دامن زدن به اشتباهات و به قولی آزمون و خطاهای بشری است. فیلمی که با یک دیالوگ معنادار از روی مک براید پایان می پذیرد که می گوید: من زندگی می کنم و عشق می ورزم. تمام گویی لازم است تا به جدال و کشمکش همیشگی بشر با ناشناخته ها در اعماق این منظومه غریب و نیز منظومه درونی وی نقب بزنیم. داستان از این قرار است که روی مک براید که در زندگی خودش دچار ناملایمات و کمبودهای خاصی است هر چند با وجود عدم تمایل خودش تصمیم می گیرد تا به قصد جستجوی پدر و در پوشش کشف نپتون وارد کهکشان شود. در این بین تنها چیزی که می تواند او را به حقیقت گردون رهنمون سازد تلاش او برای غلبه بر رازآلودگی و ابهامات فضای اثیری است که حول سیاره ما شکل گرفته است. جستجوی پدر و در واقع واصل شدن به اصل خودش حقیقتی است که پس از انفجار سفینه به کشف آن نائل می شود. وجود ماشین های رباتیک و تلاش برای کشف ناشناخته های مریخ و جنگ و جدال ها در این فیلم لحظات نفس گیری را برای تماشاگر خلق می کند ولی در پایان در می یابد که تمام این تمهیدات به منظور انتقال پیام بی سر و سامانی و آشفتگی هایی است که جادوی تکنولوژی بر زندگی آدمیان تحمیل کرده است.
تحلیل فیلم علمی و تخیلی AD ASTRA و طرح یک پرسش
سوال اساسی در تحلیل فیلم علمی و تخیلی AD ASTRA این است که روی مک براید واقعا به کشف سیاره ای یا یک پروژه در فضا برآمده است یا به واقع قصد دارد تا به شناخت خودش دست پیدا کند؟. این فضای لایتناهی و معلق ماندن وی در آن تمثیل یگانه ای از سرگردانی و رنج و فراموشی را به مخاطب آگاه انتقال می دهد. در واقع یکی از مزیت هایی که لازم است تا در تحلیل فیلم علمی و تخیلی AD ASTRA به آن پرداخته شود پرهیز از پرورش ابهام در فیلم است. تکنولوژی به پایان می رسد و دغدغه های آدمی تمام می شود. همان چیزی که روی مک براید در پایان فیلم به مثابه یک بیانیه یا نظرگاه کلی به ان اشاره می کند و با قاطعیت اعلام می کند که او از این پس زندگی خواهد کرد و عشق خواهد ورزید؛ حقیقتی غیر قابل انکار و ماندگار. هر چند فیلم به مدد ارائه تکنیک های بصری و نور پردازی متبحرانه آن توانسته است تصویر زیبا و ماندگاری را در ذهن مخاطب ثبت کند ولی در واقع مزیت اصلی آن خالی بودن از پیچیدگیهای غامض است. هر چند باید این نقیضه را قبول کنیم که عمق بخشیدن به مضامین در این فیلم نتوانسته است چندان درخشان و موفقیت آمیز جلوه کند و اگر بازی حیرت آور براد پیت نبود شاید دیگر از مضمون ناقص آن چیز چندانی بر جا نمی ماند. این همان ابهامی است که به ابهام و سرگشتگی نمی انجامد. همان نقیضه ای که تکنولوژی را در مقام شر در یک سوی میدان و بشریت را در مقام خیر در سوی دیگر میدان جنگ قرار می دهد.
تحلیل فیلم علمی و تخیلی AD ASTRA و یک یادآوری
نکته دیگری که در تحلیل فیلم علمی و تخیلی AD ASTRA به آن دست پیدا می کنیم پرورش حقیقت به جای ابهام است. در واقع تحلیل فیلم علمی و تخیلی AD ASTRA را می توان با این یادآوری به پایان برسانیم که سخن از همان ابهامی است که نطق های فلسفی وار را در ذهن تداعی می کند و اینک به کمک بازی های درخشان و دیالوگ های نه چندان سنگین فارغ از جلوه های بصری و صوتی فوق العاده ای که در این فیلم به کار گرفته شده است و از تصویربردار حرفه ای و مطرحی چون هویتما در ارائه این اثر ماندگار به نحو مطلوبی بهره گرفته شده است با این وجود این فیلم همچنان در رده فیلم هایی چون ۲۰۰۱ یک ادیسه فضایی و زیر رده های دیگر قرار می گیرد. به عبارت دیگر مضمون سرگردانی بشر چندان پر رنگ و برجسته نمایان شده است که ترفندهای دیگری از قبیل درونمایه ها و تم های غالب که بر جستجوهای ادیسه وار و سرگردانی روی مک براید در فضای لایتناهی تکیه دارد چندان نتوانسته است محوریت تنهایی بشری را تحت الشعاع خود قرار و چنین پیامی را به بیننده انتقال دهد. تک گویی های براد پیت در این فیلم هر چند در قالب پردازش شخصیت قهرمان فیلم موفق بوده است ولی خالی از هر نوع عمق و ثقل کافی برای جذب مخاطب به شمار می روند. واقعا اگر حرکت و بازی نور و جلوه های بصری درخشان نبود شاید از فیلم چیز چندان قابل توجهی باقی نمی ماند.
ساخته شدن "مرد ایرلندی" را نمیتوان یک اتفاق طبیعی از جانب کارگردان باتجربهای که میخواهد بر روی خط غریزه و سبک، گامهای آخرینش را بردارد دانست. بیشتر از اینکه "مارتین اسکورسیزی Martin Scorsese" مایل به نشستن بر روی صندلی کارگردانی این فیلم باشد این "رابرت دنیرو Robert De Niro" بوده که عاشق بازی کردن در آن است. علیرغم جوانسازی هنرپیشههای سالخورده به کمک ترفندهای کامپیوتری که چنگی هم به دل نمیزد، بوی کهنگی اثر را نمیشد نادیده گرفت. فیلم از خاطرات واقعی الهام گرفته است و باجود مطابقت احتمالی سن شخصیتها با هنرپیشهها، بازیگران اسکورسیزی برای باجگیری، کتککاری و آدمکشی کمی پیر و کجوکوله به نظر میرسیدند. اگر مایل به ناراحت کردن کسی نباشیم اینگونه میگوییم که این فیلم به لحاظ چفتوبستهای سینمایی از تمام کارهای قبلی اسکورسیزی و دنیرو که اکثراً از آثار مطرح سینمایی جهان هستند چیزی کم ندارد اما نمیتواند به این پرسش ساده جواب دهد که تا به کی نسلهای قدیم و جدید باید مدام شاهد تعدادی مهاجر ایتالیایی غیرقابل تغییر باشند که صبح پاکتهای پول زور را از کسبهی محله جمع میکنند، بعدازظهر با چندتایی دعوا میکنند، غروب شام را در جمع صمیمی خانواده میل میکنند، شب چند تا گلوله توی سر همان آدمهایی که با آنها بگومگو کردهاند خالی میکنند و فردا در کلیسای محل آخرین بچهای را که پس انداختهاند غسلتعمید میدهند باشند. تحول خاصی در کیفیت قابلتردید تصویری و معنوی این فیلم در قیاس با آنچه در کارنامه دارد پیشبینی نمیشد و دلیل عدم رغبت کمپانیهای سنتی فیلمسازی هالیوود برای مشارکت در این فیلم پرهزینه همین بوده است؛ خصوصاً در زمانهای که فیلمهایی با فضاهای کاملاً مردانه تقبیح میشوند. این انتظار بجاست که اسکورسیزی با کولهبار پر از دانش و تجربهاش دربارهی تاریخ گنگستری آمریکا لااقل در آخرین اثر مبسوط خود به جای نشان دادن ظاهر وقایع، کمی هم دست به روانشناسی میزد. او بهاندازهی کافی درباره این پدیدهی خیابانی تبلیغ کرده و به تبهکاران آدمکش خردهپا منزلت اشرافی داده بود و اکنون موقعیت خوبی بود که به یک جمعبندی متفکرانه درباره ظهور، تکامل و محو شدن این جریان میپرداخت. همان تعریف و تمجیدهایی که در مورد کارهای قبلی اسکورسیزی شده بود برای این یکی هم صادق است و قاعدتاً وی نباید نیازی به تکرار آنها داشته باشد. نتیجتاً مقصود ما شکستن حرمت بینش سنتی او در مسیر معینی که همیشه طی کرده است نیست بلکه صحبت از استعداد، امکانات و قدرت مرد کارآزموده ایست که میتوانست شیفتگان سینما را با تجربههای جدیدی، سرگرم، ملتفت و منور سازد. پس از سالها نشستوبرخاست با اعضای باندهای تبهکاری، وقت آن رسیده بود تا با بخشیدن ابهام و پیچیدگی به روابط درون مافیایی دست به آنالیز رفتاری زده تا از پس آن، علاقه مندان به کارهایش را از یک مرحلهی سکون که سالها طول کشیده است عبور دهد.
جادوی اینترنت نتفلیکس را خورشید جدیدی کرده است در سپهر محصولات سرگرم کننده ی تلویزیونی که ممکن است آیندهی سالنهای سینما را روشن و تاریک دوستان را پراکنده سازد. بااینحال و به شکل مقطعی منافعش برای عاشقان فیلم (نه الزاماً دوستداران ساختمان سینما) کم نبوده است. ایده پردازان و کارگردانها در پناه دست و دلبازی سهلگیرانهی پیامبران این مسلکِ نو توانستهاند کارهایی خلق کنند که هم دیدنی است و هم ارزشمند. نور این خورشید آنقدر وسوسه کننده هست تا غولهای کارگردانی هم ترغیب شوند تا از تشعشع آن بدنی برنزه کرده و آرزوهای ناتمامشان را آنجا تمام کنند. نتفلیکس از این بابت معتبرتر شده و مشترکین آن در بستههای درهمی که دریافت میکنند میتوانند از فیلمها و سریالهای گرانمایهتری (اگر کاملاً خوشبین باشیم) لذت ببرند. اما در آنطرف دیگر سکهی زرین نت فلیکس و سیستمهای مشابه چیز خطرناکی پنهان شده که ممکن است در درازمدت به پایههای مستحکم صنعت فیلمسازی صدمه وارد کند. قدرت فعلی نت فلیکس از منبع نامطمئنی سرچشمه میگیرد که امکان خشک شدنش میرود. منبعی که آبراهههایش به شخصیسازی سینما و سلیقهی مخاطب چهبسا ختم میشود. گرچه اکنون برای دیدن این ترکهای ویرانکننده خیلی زود است اما نسیم نشانههایش وزیدن گرفته است. کمپانیهای قدیمی معروف فیلمسازی مستقر در هالیوود، مداخله جویانه در جرحوتعدیل نگاتیوها و سرنوشت فیلمها تأثیر ناراحتکنندهی میگذاشتند اما بههرحال با تجربهی دورودراز خود مانع از شخصی شدن تولیداتشان توسط کارگردانها نیز میشدند. کشمکش همیشگی میان کمپانیها و کارگردانها بر سر نام فیلم، انتخاب آرتیستها و حذف و تغییر برخی صحنهها منجر به برقراری تعادلی میشد که نهایتاً سودش را تماشاچی میبرد. در نتفلیکس این تعادل دیده نمیشود و از حالا به بعد هرآنکه مشتاق است تا ایدهاش را بدون نصیحت دیگران به تصویر برگرداند درب خانهی نتفلیکس را خواهد کوفت. از طرفی دیگر با افزایش تعداد سیستمهای پخش و داغ شدن رقابت میان آنها، محصولات تلویزیون پروتکل اینترنت برای دیده شدنِ بیشتر، کارشان حتماً به لایک گرفتن و از این قبیل مزخرفات خواهد رسید که در این صورت موضوع تمایل به طبع و سلیقهی مخاطب پیش آمده که نتیجهی ناخوشایندش، فیلم ویرانکن خواهد بود. بههرحال پخش گستردهی فیلم طولانی "مرد ایرلندی" بر روی پردهی عریض سینما مطمئناً شکست میخورد و پلتفرم نتفلیکس و صفحهی کوچک تلویزیون، این بار بهترین محل برای نمایش گنگستربازی پا به سن گذاشتههای ِاسکورسیزی بود.
وجود مردانی چون مارتین اسکورسیزی و چندتایی دیگر که سرسختانه برای زنده ماندن سینما و تحویل آن به آیندگانِ باصلاحیت تلاش میکنند غنیمت بزرگی است. غنیمتی چون یک سد در مقابل هجوم کسانی که تقلا و روشنفکری آنان در حد لاس زدن با دوربین خلاصه شده و نادانسته سعی میکنند سینما را از حالت عمومیاش خارج کنند. او و همنوعانش علاوه بر آفرینش سرگرمیهای تحسینبرانگیز، معلمین خوبی برای دیگران و مکتشف استعدادهای نشکفته هم بودند. اسکورسیزی از یک ویدیوکلیپ چنددقیقهای هم میتوانست کسی را به عالم سینما معرفی کند (وسلی اسنایپس Wesley Snipes در ویدیو ترانهی مایکل جکسون به نام بد Bad). با دیدن فیلم زیبای هیوگو Hugo که از یک کارگردانی بسیار حسابشده بهره میبرد به منعطف بودن علاقه و استعداد اسکورسیزی ایمان آوردم. او محبوبیت، دوام و قدرتش را از گیشه و رسانه نمیگرفت بلکه از اعتقاد مسئولانه به تعریف اصیل سینما. وی حق داشته که دامنهی اعتمادش به مجموعهی داخلی سینما را خیلی گسترده نکند ولی با خوشاحساسی و قدرشناسی تمام، اعتماد همه را در داخل و بیرون سینما جلب کرده است. از متصرفات قانونیاش به جد محافظت کرده اما تاکنون دیده نشده که راه را بر کسی بسته باشد. او قابل احترام مضاعف هست از این بابت که سعی نکرده هیچگاه خود را به عنوان استاد فلسفه به بیننده قالب کند. در آستانهی 77 سالگی، همکاری مجدد با هنرپیشهی محبوبش رابرت دنیرو، "جو پشی Joe Pesci" و استفاده از "آل پاچینو Al Pacino" که تجربهی فیلمی مهمی در گنگستری دارد از روی یادآوری قدرت و شکوه گذشتهی خودش نبود و بیشتر برای شاد کردن هواداران قدیمی و زنده نگاه داشتن ژانری بود که هیچگاه از آن مأیوس نشده بود. اگر مرد ایرلندی را نمیساخت صدای درونیاش را نادیده گرفته بود، صدایی که سالها پیش به او الهام کرده بود که "راه تو" این است.
جوکر بدون شک مهمترین پدیدهی سال سینمایی ۲۰۱۹ بوده است. فیلم/پدیدهای که حتی بالاتر از «مرد ایرلندی» و جمعِ گنگسترهای قدیمیِ درخشانش، روزی روزگاری در هالیوود با پسزمینهی داستانی جنجالیاش با حضور چارلز منسون و شارون تیت و آن اتفاق خونین و حتی انگل با همه تشویقها و تحسینهای بینالمللیاش قرار گرفته است. (هر چند که این فقط در مورد پدیده بودنِ جوکر صدق میکند و به معنای بهتر بودن و ارزشداوری فیلم نیست.) پدیدهای که در ابتدای راه و در کمال ناباوری بهعنوان بهترین فیلم جشنواره ونیز به ریاست لوکرسیا مارتل و شش داور غیرآمریکاییاش انتخاب میشود، آن هم در سالی که رومن پولانسکی، اولیویه آسایاس، نوآ بامباک، روی اندرشون، پیترو مارچلو و کورئیدا در فستیوال فیلم داشتهاند. پدیدهای که علیرغم بیمهری اغلبِ منتقدانِ روزنامهها و هفتهنامههای آمریکایی و انگلیسی هنگام اکران، مورد پسندِ دیوانهوار بسیاری از مخاطبان در سراسر دنیا قرار میگیرد و به فروشی تاریخی در میان فیلمهای درجه R و فیلمهای اکران شده در ماه اکتبر دست پیدا میکند تا در ادامه و با ورود تحلیلها و تفاسیر فرامتنی، جبههی تحسینکنندگانی که آن را شاهکار جدید و نابهنگام هالیوود میخوانند در برابر تکفیر کنندگانی که آن را اثری سطحی و پیشپاافتاده میدانند، در میان بسیاری از فیلمبازان و منتقدانِ سینمایی و در سطحی دیگر میان جامعه شناسان و تحلیلگران سیاسیِ چپ و راست و محافظهکار شکل بگیرد تا برسد به همین روزها که در ادامهی راه پرفراز و نشیبش در یافتن جایگاهی تاریخی بهعنوان یک محصولِ معرفِ زمانه، باز هم در کمال ناباوری اولین فیلم دی سی کامیکس میشود که در لیست ده فیلم برتر سال کایه دو سینما و ذائقهی فرانسوی جای میگیرد. لیستی که سال پیش «خانهای که جک ساخت» فون تریر را با درونمایهی مشابه آفرینش شر و موجود شرور با پرداختی کاملاً متفاوت در خود جای داده بود. در ایران هم وضعیت کمابیش بر همین منوال است. اگر طرفداران دنیای مارول و دی سی بنا به تفسیرشان از میزان و نسبتِ نزدیکی جوکر با کمیک بوکها به دو گروه موافقان پرشور و مخالفانِ جدیِ فیلم تقسیم شدهاند، در میان منتقدان هم این دوگانگیِ پرکنتراست تا حد زیادی دیده میشود. به خصوص که در سرزمین ما «مضمون» اصلیترین بحث نوشتههای سینمایی است و اینکه در زمانهای زندگی میکنیم که میزان همذاتپنداری ما با جوکرِ تحقیر شده، زخم خورده و آسیبدیدهی تاد فیلیپس و جنبشی که دلقکها/ حاشیهنشینان بر علیه سرمایهداران به راه میاندازند بسیار بالا و قابللمس است. اینگونه است که بسیاری در ایران – فارغ از نژادپرستانه خواندن و یا خشونتطلبانه دانستنِ فیلم توسط برخی از منتقدانِ انگلیسی/آمریکایی- جوکر را محصولی ضد سیستم میدانند که انگار هرچند سال یکبار از دست هالیوود در میرود و از دستوپیایی آخرالزمانی و مردمانی عاصی، شکستخورده و خشمگین در گوشه و کنار دنیا میگوید که در دنیای انحصاری رسانهها به آنها کمتر پرداخته شده و میشود. برخی از موافقان، جوکر را فیلمی پیچیده، با ضدقهرمانی در حد تراویس بیکلِ «راننده تاکسی» و نگاهی موشکافانه به جامعه و آینهای از وضع موجود پساترامپی با بازتولید مفهومِ فیلمِ «دهه هفتادی» میدانند که مقایسهاش با فضای نوجوانانهی دیگر بتمنها به خصوص بتمن و جوکرِ نولان شوخی است. در میان مخالفان اما کسانی هستند که اتفاقاً مقایسه این جوکرِ پیشپاافتاده و پرادعا را با دنیای پیچیدهی اسکورسیزی شوخی میپندارند، آن هم در سالی که خودِ مارتی با تابلوی عظیمِ پر از جزییاتش- «مرد ایرلندی»- پیش چشم تماشاگران حضور دارد تا ترازی باشد برای تشخیص جنس اصل از بدل. مخالفان به سراغ ساختار هالیوودی اثر و فیلمنامهی آن هم رفتهاند و موقعیتهای فیلم را کلیشهای و در بعضی موارد به سبب روابط علی و نتیجهگیری نهایی غیرمنطقی دانستهاند و فرآیند روانکاوانهی تبدیل آرتور فلک به جوکر را بیش از حد باسمهای و سادهانگارانه معرفی کردهاند. تکلیفِ ذائقهی منتقدان/سینهفیلهای آرت هاوسی مملکت هم که از ابتدا مشخص بود و به نظر میرسد حتی حضور جوکر در لیست کایه دو سینما هم نتواند باعث شود میلی برای دفاع از آن در میان این دسته از مخاطبان و نظریهپردازان ایجاد شود. هرچند جوکر درهرحال با ژست آنارشیستی که بالذات در شخصیت و جایگاه ضدقهرمانش در جهان فانتزیِ کمیک بوکها دارد و ترکیب آن با فیگور ضدکاپیتالیستیای که در این فیلم به خود میگیرد میتواند نظر چپها را به خود جلب کند؛ امری که میتوانست برای ذائقهی غالباٌ فرانسویِ این قشر از سینماییهای ایران حائز اهمیت باشد اما در عمل میبینیم که چنین نشده است.
در ادامهی این یادداشت و به جای معرفی معمول فیلمِ تاد فیلیپس ابتدا قصد داریم به تاریخچه و داستانِ زندگی جوکر در کمیک بوکها (کتابهای مصور)، انیمیشنها و فیلمهای سینمایی بپردازیم و بعد در یک ویدیو به منابع الهام و نکات مغفول ماندهی فیلم «جوکر» اشاره کنیم تا در نوشتههای بعد برسیم به نقد و تحلیل این فیلم/پدیدهی مهم سال.
رویهی مشترکی که در تمام کمیکها، کارتونها و فیلمهای ساخته شده از روی شخصیت جوکر دیده میشود این است که جوکر گذشتهاش را هر بار به شکل متفاوتی به خاطر میآورد و بسته به اینکه مخاطبش کیست ممکن است عامدانه داستان کودکیاش را به نوعی سرهمبندی کند تا بهتر بتواند طرف مقابلش را دست بیاندازد. جوکر نماد هرجومرج است و اینکه داستانهای گذشتهاش با هم جور درنیایند، طبیعی به نظر میرسد. در ادامه داستانهای مختلفی را که به گذشتهی جوکر پرداختهاند بررسی میکنیم.
مردی پشت نقاب سرخ (۱۹۵۱)
یازده سال پس از نخستین حضور جوکر در کمیکها، بتمن در حالِ تدریس در یک کلاس جرمشناسی است. او به مجرمی خطرناک به اسم نقابسرخ اشاره میکند که ده سال پیش با او ملاقات داشته اما بعد از برخوردی که در کارخانهی شیمیایی ACE در شهر گاتهام روی داده، ناپدید شده است. تحقیقات بعدی ثابت میکند که آن مرد با نقابِ سرخ کسی نیست جز جوکر با چنین گذشتهای از زبان خودش: «من در یک آزمایشگاه کار میکردم تا وقتیکه تصمیم گرفتم یک میلیون دلار بدزدم و بعد خودم را بازنشسته کنم. برای همین شدم نقابسرخ. دست آخر با سرقت از کمپانی بازی ورق مونارک به هدفم رسیدم و لولهی اکسیژنی که زیر نقابم گذاشته بودم به من کمک کرد تا با شنا کردن در استخر فاضلابهای شیمیایی فرار کنم.» در بازگشت به خانه، نقابسرخ از اینکه میبیند مواد شیمیایی پوست او را مثل گچ سفید، موهایش را سبز و لبهایش را سرخ کرده وحشتزده میشود اما بعد، کمابیش با الهام از کمپانی بازی ورق مونارک به استقبال چهرهی جدید خود میرود و فصل تازهای از زندگی مجرمانهی خود را آغاز میکند. انگیزهی او در انجام این اعمالِ مجرمانه صرفاً لذت شخصی است. حالا دیگر او جوکر است!
بتمن: شوخی مرگبار (۱۹۸۸)
در «بتمن: شوخی مرگبار» به قلم آلن مور از طریق چندین فلشبک جوکر را میبینیم که کارگر بینام یک آزمایشگاه است. او شغل خود در کارخانه صنایع شیمیایی ACE را رها کرده تا استندآپ کمدین شود و با آنکه همسرش جینی معتقد است اجراهای او خندهدار هستند اما در نهایت در این زمینه موفق نمیشود. از طرفی آنها منتظر تولد فرزندشان هستند و هیچ پولی ندارند، بنابراین جوکر قبول میکند تا به چند تبهکار برای ورود به کارخانه کمک کند. تبهکارانی که قبلاً هم از تعداد زیادی افراد نفوذیِ برای سرقت از اماکنِ مختلف استفاده کردهاند و هربار آنها را وادار به زدن نقابِ سرخ بر چهره کردهاند تا پلیس متقاعد شود که چنین فردی مغز متفکر تمام دزدیهاست. وقتی جینی بر اثر اتصال برق در خانه میمیرد، جوکرِ شیمیدان تا مرز فروپاشی عصبی میرود؛ اما دیگر نقشهی سرقت را نمیتوان متوقف کرد. در ادامه اما وضعیت طبق نقشه پیش نمیرود و پلیس به ضرب گلوله همدستان او را از پا درمیآورد. اینجاست که سر و کلهی بتمن هم پیدا میشود تا تبدیل به قهرمان ماجرا شود. جوکر نیز به امید فرار درون رودخانه شیرجه میزند، غافل از اینکه آنجا پر از مواد شیمیایی است و وقتی از آب بیرون میآید متوجه میشود شبیه به یک دلقک شده است. البته آلن مور کمی بعد و در انتهای داستان، در ماجرای پیدایش جوکر تردیدهایی وارد میکند؛ با این توضیح از زبان جوکر که او گذشتهاش را هربار به شکل متفاوتی به یاد میآورد. با این حال کمکم این کتاب مصور به یک معیار در جهانِ بتمن تبدیل میشود و فلشبکها توسط نویسندگان بعدی بهعنوان حقیقتِ داستان پذیرفته و به کار گرفته میشوند. البته بعدها در «بتمن: افسانههای شوالیه تاریکی» (۱۹۹۳) تمام افتخارات مربوط به ساخت سلاحهای شیمیاییِ جوکر به پسرعمویش داده میشود (و تلویحاً گفته میشود که نام اصلی شاهزادهی دلقکها با حروف J و A آغاز میگردد) و بعد در سال ۲۰۰۴ در داستان «Pushback» است که شخصیت ریدلر[۲] دست کم بخشی از زندگینامهی جوکر را در «شوخی مرگبار» تأیید میکند و این را نیز اضافه میکند که جینی درواقع توسط یک پلیس فاسد به قتل رسیده بوده است.
بتمن (۱۹۸۹)
بتمنِ تیم برتون اینطور نشان میدهد که جوکر در واقع گنگستری به نام «جک نپییر» بوده؛ جامعهستیزی پوچگرا که به شیمی و هنر علاقه دارد و چنانچه بعد معلوم میشود قاتلِ والدین بروس وین هم هست. درگیری او با بتمن در کارخانهی صنایع شیمیایی ACE باعث سفید شدن پوستش میشود. همچنین لبخند همیشگی او به خاطر زخمی است که در جریان نبردش با شوالیه تاریکی برایش اتفاق میافتد. او این حادثه را تولدی دوباره برای خودش تلقی میکند و تصمیم میگیرد تبدیل به یک هنرمند نمایشیِ جنایتکار شود که هدفش ویرانی گاتهام است. او بتمن را مقصر اصلیِ به وجود آمدنش میداند اما اگر به قضیه قتل والدین بتمن نگاه کنیم عکس آن نیز درست به نظر میرسد. اگرچه این پسزمینهی داستانی را در هیچ کمیکی نمیبینیم اما بعدتر در مجموعهی انیمیشنهای بتمن (۱۹۹۵-۱۹۹۲) نام اصلیِ جوکر همین «جک نپییر» معرفی میشود (شاید هم این فقط نام مستعار او هنگام ارتکاب اعمال مجرمانهاش بوده است). در یکی از اپیزودهای این مجموعه با عنوان «آنها را بخندان» پیچشی تازه به داستان وارد میشود که در آن بتمن ویدیویی از اجرای افتضاح یک استندآپ کمدین با نام «اسمالین شکی ریمشات» میبیند و متوجه میشود که این شخص، همان جوکر است. اگرچه این اشارهی کوچکی به «شوخی مرگبار» است اما واضح است که این استندآپ مدتها بعد از آنکه جک نپییر تبدیل به شاهزادهی دلقکهای جنایتکار شده اتفاق افتاده است.
عشاق و مرد دیوانه- بتمن محرمانه (۲۰۰۸-۲۰۰۷)
در «بتمن محرمانه» چندین تیم خلاق اقدام به خلق داستانهایی کردند که چندان در بند خط اصلی داستانهای قبلی نبود، آن هم بدون آنکه نگران واکنش طرفداران بتمن باشند. این داستان خاص، شخصیتی به نام جک را معرفی میکند؛ یک سارق بانک حرفهای و آدمکشی که مدتی برای خانوادهی مافیاییِ برلانتی کار میکرده و حالا از زندگی خسته شده است. او پس از رویارویی با بتمن وسوسه میشود تا این قهرمان را با چالش مواجه کند و بلافاصله بعد از آن شروع به انجام یک سری عملیات تبهکارانه میکند و کار را به جایی میرساند که بروس وین احساس میکند هرچه تا الان برای عدالت مبارزه کرده بیفایده بوده است. وقتی این دو در پایان با هم روبرو میشوند خیلی سریع درگیری آغاز میشود. بتمن با اکراه از سلاح خود برای خلع سلاح جک استفاده میکند و جک هم برای تلافی این شکست به یک نفر چاقو میزند. همینکه جک قصد فرار میکند بتمن از بومرنگ مخصوص خودش (بترنگ) استفاده میکند و با پرتاب آن به سمت جک صورت او را زخمی میکند. بتمن به قدری از دست جک عصبانی است که او را در اختیار یک باند خلافکار میدهد و به آنها اجازه میدهد هرکار خواستند با او بکنند. گنگسترها نیز جک را به کارخانهی داروسازی Green میبرند و او را کتک میزنند. جک از خودش دفاع میکند و از مهلکه میگریزد اما در حین این آشوب و زدوخورد دستگاههای کارخانه شروع به کار میکنند. بتمن که از کردهی خود پشیمان است به آنجا میآید اما زمانی به محل میرسد که مواد شیمیایی بر روی جک ریخته شده است. در نهایت جکِ خلافکار در تاریکی شب ناپدید میشود و بعدها با نام جوکر بازمیگردد.
خانهی هیس!- بتمن: خیابانهای گاتهام (۲۰۱۱-۲۰۱۰)
داستان از طریق فلشبک، مارتا کینِ جوان را نشان میدهد که بهعنوان دستیار در کلینیک دکتر لزلی تامپکینز کار میکند. وظیفهی او در آنجا معمولاً مراقبت از پسری به نام سانی است که چندین بار مورد آزار قرار گرفته. در داستان وقتی مارتا، دکتر توماس وینِ جوان را ملاقات میکند سانی هم آنجا حاضر است. چند هفته بعد گروهی از جنایتکارانی که قصد نوسازیِ منطقه را دارند سانی را مبتلا به ویروسی میکنند تا توسط او در محلهای کمدرآمد و فقیرنشین این ویروس منتشر شود. سانی قبلاً به مارتا و توماس هشدار داده بود که چه اتفاقی قرار است بیفتد و پزشکانِ کلینیک با کمک تیم پزشکیِ وین میتوانند او را نجات دهند و از شیوع این ویروس جلوگیری کنند. در ادامه و با شکست این نقشه یکی از تبهکاران به نام سالی گزو کلینیک را به آتش میکشد و سانی را میرباید و برای مدتی در خانهاش نگه میدارد و از او سوءاستفاده میکند و آزارش میدهد. این پایان فلشبکهای مربوط به سانی است؛ اما «خانهی هیس!» نشان میدهد که چطور چندین سال پس از آن، جوکر سالی گزو را میکشد (و همان کلماتی را تکرار میکند که زمانی از او شنیده بودیم). بعدها وقتی در توییتر از «پل دینی» نویسندهی داستان میپرسند که آیا منظور از شخصیت سانی در این داستان تیره و تار جوکر بوده، او پاسخ مثبت میدهد.
بتمن سال صفر- بتمن جلد دوم (۲۰۱۴-۲۰۱۳)
در این نسخه از ماجراهای بتمن که بخشی از هستهی اصلیِ جدید دنیای دی سی است، جنایتکاری به نام نقابسرخ (یا نقاب سرخِ یک) ریاست دستهای از افراد با نقاب سرخ را بر عهده دارد که کارشان ارتکاب انواع جرائم در شهر گاتهام است و این مربوط میشود به چند ماه قبل از آنکه بروس وین با هویت بتمن ظاهر شود. هرکدام از زیردستانِ «نقابسرخ» یک شماره مخصوص به خود و مهارتی ویژه دارد. وقتی «نقابسرخِ یک» مطلع میشود که در شهر یک مأمورِ عدالت جدید پیدا شده مجذوب او میشود و حتی به این قهرمان پیشنهاد شغل میکند. «نقابسرخِ یک» ادعا میکند که همدلیِ بخصوصی با بروس وین دارد که این به دلیل احساس تأثری است که از قتل توماس و مارتا وین در او ایجاد شده و ضمناً ادعا میکند که پدرخوانده و مادرخواندهی او نیز همان شب توسط همسایههایشان به قتل رسیدهاند. وقوع این حوادث باعث شده تا او نیز با الهام از این جنایات به مسیر جرم و جنایت و البته آشوب، قدم بگذارد. بعد از گرفتارشدن «نقابسرخِ یک» در خمرهی مواد شیمیایی کارخانهی ACE، مقامات جسد شخصی به اسم لیام دیستال را پیدا میکنند که گفته میشود رهبر اصلیِ دستهی نقابداران بوده است؛ اما در همین گیرودار به نظر میرسد شخص دیگری کشته شده و جایگزین او شده و همینجاست که نام جوکر مطرح میشود؛ اما این جابهجایی کی اتفاق افتاده است؟ قبل از اینکه بروس وین نقابسرخ را ملاقات کند؟ بعد از آن؟ چه کسی داستان قتل ناپدری و نامادری را به او گفته است؟ یا نکند جوکر درواقع همان لیام دیستال بوده که با صحنهسازی مرگ خود در پی گمراه کردن پلیس و مخفی نگهداشتن هویت خود بوده است؟ داستان، یافتنِ پاسخ تمام این سؤالات را به عهده خواننده میگذارد.
دانلود فیلم خارجی Little Monsters 2019 با کیفیت ۱۰۸۰,۷۲۰
دانلود فیلم ترسناک هیولا های کوچک ۲۰۱۹ با لینک مستقیم
دانلود رایگان فیلم هیولا های کوچک دوبله فارسی از سایت فردیس فیلم
امتیاز : ۶/۳ از ۱۰
انتشار : ۲۰۱۹
کیفیت : ۴۸۰p , 1080p , 720p
زبان : دوبله فارسی
مدت زمان : ۹۲ دقیقه
محصول کشور : آمریکا
کارگردان : Abe Forsythe
نویسنده : Abe Forsythe
بازیگران : Lupita Nyong’o, Alexander England, Josh Gad
داستان فیلم:
فیلم هیولا های کوچک فیلمی در ژانر ترسناک و کمدی ساخت کشور آمریکا است. این فیلم سینمایی تماشایی به کارگردانی و نویسندگی Abe Forsythe محصول سال ۲۰۱۹ می باشد.داستان این فیلم درباره خروج چندتا از مردگان متحرک از آزمایشگاهی در آمریکا آغاز می شود، یک موسیقی دان نه چندان موفق با یک مربی مهدکودک همراه میشود تا از چند دانشآموز در برابر مردگان متحرک محافظت کنند و…
جواد افشار کارگردان شناخته شده ایی است که فیلم هایی نظیر کلبه ، کیمیا ، برادر ، آنام، مادرانه ، سیامین روز ، جابر بن حیان ، پول کثیف ، قول و …… را ساخته است اینبار گاندو را خلق کرده است .گاندو مجموعه ایی ضدجاسوسی و اکشن است که براساس یک پرونده واقعی (پرونده جاسوسِ آمریکایی _ایرانی جیسون رضاییان) نگاشته و ساخته شده است .
گاندو نام تمساح پوزه کوتاه ایرانی است که به شکارچی شب معروف است و شاید علت انتخاب اسم گاندو نیز همین بوده باشد. اولین قسمت گاندو خرداد ۹۸ از شبکه سوم سیما پخش شد که با استقبال فراوانی روبه رو گشت .گاندو در زمان پخش با حواشی زیادی از جمله سانسور و مخالفت و انتقاد مسئولین دولت فعلی همراه بوده است .سازندگان مجموعه گاندو از ساخت گاندو ۲ خبر داده اند . در گاندو نام تمامی اشخاص و کشورها برای رعایت مسائل امنیتی تغییر کرده است .این مجموعه در ۳۰ قسمت ۵۰ دقیقه ایی تهیه شده است .
خلاصه داستان :
مجموعه ی امنیتی و ضد جاسوسی درباره ی جاسوسی آمریکایی به نام جیسون رضاییان است که به جاسوسی علیه ایران و منافع مردم ایران پرداخته است ….
اندیکاتور RSI یا شاخص قدرت نسبی، مخفف Relative Strength Index است. RSI اندیکاتوری بازگشتی است که برای تأیید و تعیین نقاط قیمتی و سطوح بازگشتی بازار بهکاربرده میشود و به دلیل اینکه در دو سطح بین ۰ تا ۱۰۰ در حال نوسان است در شاخه اسیلاتورها گنجانده میشود. اندیکاتور RSI نشاندهندهی قدرت بازار و قدرت خریداران و فروشندگان نسبت به هم است و از همین حیث، شاخص قدرت نسبی نامیده شده است. در تنظیمات RSI نیز عموماً از تنظیم ١۴ روزه استفاده میشود. این اندیکاتور همانند اندیکاتور مکدی (MACD) در ردیف اسیلاتورها جای گرفته است.
اندیکاتور RSI در سامانه آساتریدر آگاه
اندیکاتور RSI در پنل تحلیل تکنیکال آساتریدرآگاه، در زیر نمودار سهام اصلی نمایش داده میشود. در گذشته محاسبه این اندیکاتور از طریق فرمول، بسیار سخت و پیچیده بوده؛ اما امروزه با چند کلیک در پنل تحلیل تکنیکال آساتریدر آگاه، به راحتی این اندیکاتور برای تحلیل گران به نمایش درمیآید. طبق تصویر زیر در پنل تحلیل تکنیکال سامانه معاملاتی آگاه، ابتدا روی آیکون اندیکاتورها کلیک نمایید (شماره ۱)، در مرحله بعدی از لیست اندیکاتورهای نمایش دادهشده، اندیکاتور Relative Strength Index (با جستجو RSI هم اندیکاتور نمایش داده میشود) را جستجو یا انتخاب کنید (شماره ۲)، در مرحله آخر اندیکاتور RSI در قسمت پایین نمودار نمایش داده میشود.
کاربرد اندیکاتور RSI چیست ؟
اندیکاتور RSI یک نمودار خطی در پایین صفحه در اختیار شما قرار میدهد. در این نمودار دو سطح مهم ۳۰ و ۷۰ وجود دارد که به صورت خطچین بین نوسان ۰ تا ۱۰۰ قرار گرفته است. معمولاً نمودار سهام بین سطوح افقی ۳۰ تا ۷۰ نوسان بسیاری دارد. سطح افقی ۳۰ نقش یک حمایتکننده بسیار معتبر را ایفا میکند و نشاندهنده اشباع فروش است و روزهایی که با فشار فروش، اندیکاتور به سطح ۳۰ یا پایینتر از آن نزدیک میشود، نمودار RSI در روزهای آتی به سمت بالا بر میگردد. در سطح افقی ۷۰ و بالاتر از آن هم معمولاً بحث مقاومت وجود دارد که نمودار به اشباع خرید میرسد و به نوعی خریداران به حد اشباع و کاهش قدرت خرید رسیدهاند و شاهد فشار فروش و کاهش قیمت در نمودار هستیم.
تا اینجا با توجه به آشنایی نسبت به نوسان در سطح ۳۰ تا ۷۰ در اندیکاتور RSI، نوعی دریافت سیگنال و استراتژی معاملاتی را فرا گرفتیم. البته لازم به ذکر در روندهای ایمپالس (صعودی یا نزولی) معمولاً جهش اصلی نمودار در بالای سطح ۷۰ یا پایین سطح ۳۰ است، اما در روندهای خنثی معمولاً نمودار بین دو سطح ۳۰ و ۷۰ نوسان میکند.
شما همینطور میتوانید در نمودار اندیکاتور RSI از ابزار خطوط روند استفاده نمایید. همانطور که در پنل تحلیل تکنیکال آساتریدرآگاه میتوانیم از خطوط روند در چارت سهام استفاده کنیم، در نمودار RSI هم این فرآیند برای به دست آوردن نقاط خرید و فروش سهام قابل استناد و استفاده است. بهعنوان نمونه طبق تصویر زیر، از نوار ابزار تحلیل تکنیکال در سمت چپ خطوط مورب را انتخاب میکنیم و با رسم یک خط مورب، در قسمت اشاره شده به دلیل شکست خط روند صعودی، سیگنال فروش دریافت میشود.
گاهی اوقات در چارت سهام و اندیکاتور شاهد واگرایی هستیم؛ یعنی روی نمودار سهم شاهد قلهای بالاتر از قله قبلی هستیم. اما در اندیکاتور، قلهای پایینتر ثبت میشود. یعنی خطی که قلهها را به هم وصل میکند، روی چارت سهام بهصورت صعودی بوده ولی روی اندیکاتور به شکل نزولی است. بهاصطلاح این نوع واگرایی به واگرایی منفی مشهور بوده و نشاندهندهی انتهای یک روند صعودی است.
نکتهی اصلی اینجاست که باید توجه داشته باشیم که قلهی دومی در چارت سهام حتماً تشکیل شده باشد و بعد از آن چند کندل پایینتر شکل بگیرد تا متوجه شویم که بالاترین نقطه بهعنوان قله تشکیل شده است؛ زیرا در بسیاری از تحلیل ها افراد، واگرایی منفی را به چارتی که هنوز قله ی آن تشکیل نشده است نسبت میدهند، درحالیکه اینگونه نیست. در واقع در اینجا تشخیص پیوت ماژور بسیار مهم است. بهمنظور درک بهتر به تصویر زیر توجه فرمایید:
حال اگر عکس این موضوع به وجود بیاید، یعنی در انتهای یک روند نزولی ما کفی را ببینیم که پایینتر از کف قبلی در نمودار است، اما در اندیکاتور کفی بالاتر تشکیل شده باشد، واگرایی مثبت را شاهد خواهیم بود، دقیقاً برعکس تصویری که در بالا مشاهده میکنید. این نوع واگرایی نشاندهندهی انتهای یک روند نزولی است. در این حالت هم باید توجه داشته باشید که بعد از آخرین نقطهای که بهعنوان کف تشخیص دادید، چند کندل به سمت بالا تشکیل شده باشد تا بتوانید بهعنوان واگرایی مثبت به آن استناد کنید. بهمنظور درک بهتر به تصویر زیر توجه فرمایید:
نتیجه گیری
بهصورت کلی اندیکاتور ها تنها تعقیبکننده روند و ابزاری کمکی برای تحلیل تکنیکال به شمار میآیند. هرگز تنها با استفاده از یک اندیکاتور نمیتوان به موقعیت خرید و فروش اکتفا کرد؛ بلکه این سیگنال ها تنها هشداری برای توجه بیشتر به موقعیت سهام و بررسی بیشتر آن است تا اگر شرایط آن مناسب باشد با کمک این ابزار بتوان به تحلیلهای انجامشده استناد کرد.
خرید میکروفون یقه ای با کیفیت یکی از مهمترین کارهایی است که قبل از ضبط صدا باید به درستی انجام شود. میکروفون یقه ای یکی از مهمترین لوازمی است که برای تولید یک صدای با کیفیت به آن نیاز داریم.برای اینکه بتوانید بهترین میکروفون یقه ای را تهیه کنید قبل از هر چیز لازم است با امکانات، مشخصات و کاربرد انواع میکروفون های یقه ای آشنا شوید.
در این راهنمای خرید قصد داریم بهترین مارک میکروفن یقه ای را با توجه به نقاط ضعف و قوت و کارایی میکروفون های یقه ای موجود در بازار ایران به شما معرفی کنیم. اگر می خواهید یک میکروفون یقه ای با کیفیت، متناسب با نیازتان و مقرون به صرفه تهیه کنید پیشنهاد می کنیم در این مقاله همراه ما باشید.
راهنمای کامل خرید میکروفون یقه ای
خرید میکروفون یقه ای خوب یکی از بزرگترین دغدغه های افرادی است که این روزها قصد دارند صدای با کیفیتی در ضبط ویدیوها یا پادکست های خود داشته باشند.
میکروفون های یقه ای با توجه به نیاز افراد مورد استفاده قرار می گیرند. در واقع هر میکروفونی برای کار خاصی طراحی شده است. به عنوان مثال از یک میکروفون استودیویی نمی توان در محیطی که آکوستیک نیست استفاده کرد! اگر شناخت کافی از میکروفون ها نداشته باشید در خرید یک میکروفون یقه ای خوب به مشکل بر می خورید.
قبل از هرچیز باید بدانید میکروفونی که میخواهید تهیه کنید آیا مناسب کاری که میخواهید انجام دهید است یا خیر؟ به عنوان مثال اگر میخواهید با گوشی موبایل تان ویدیو ضبط کنید و نیاز به صدای با کیفیت دارید بهتر است از میکروفونی استفاده کنید که با گوشی های موبایل سازگار باشد.
کاربرد میکروفون های یقه ای
میکروفون های یقه ای بیشتر برای ضبط ویدیوهای آموزشی، ویدیو های تصویری، ضبط صدا برای ویدیو هایی که در کلاس های آموزشی گرفته می شود و انجام مصاحبه های رادیویی و تلویزیونی مورد استفاده قرار می گیرند.
از میکروفون های یقه ای برای ضبط پادکست های یک نفره نیز استفاده می شود. این در صورتی است که بخواهید در هزینه ها صرفه جویی کنید و سراغ خرید میکروفون های استودیویی برای ضبط پادکست نروید. میکروفون های یقه ای چون حساسیت بالایی ندارند به جز ضبط صدا برای خوانندگی در تمام موارد مورد استفاده قرار می گیرند.
مزایای میکروفون های یقه ای
یکی از بهترین مزیت های میکروفون های یقه ای ثابت بودن آن روی لباس است. این میکروفون ها که با گیره ای که به یقه لباس متصل می شوند، سیم آن از زیر لباس عبور می کند و در ویدیوهای تصویری اصلا مشخص نمی شود.
خوبی این میکروفون ها در قدرت دریافت فرکانس است که دیگر نیازی نیست مدام آن ها را در دست بگیرید. مزیت دیگر این نوع میکروفون ها این است که بیشتر به صورت بی سیم هستند یا سیم طولانی ای دارند.
معایب میکروفون های یقه ای
یکی از معایب میکروفون های یقه ای این است که شارژ باطری آن ها زود تمام می شود و برای کارهای طولانی مدت باید مجدد باطری آن ها شارژ شود. از دیگر معایب بعضی از میکروفون های یقه سیم کوتاه آن هاست که در بعضی از مواقع مشکل ساز می شود.
یکی دیگر از معایبی که در میکروفون های یقه ای دیده می شود عدم اتصال مستقیم به دستگاه های دیگر مثل موبایل و لپ تاپ است که برای اتصال نیاز به رابط دارند.البته تمام مواردی که عنوان شد در بعضی از میکروفون های یقه ای ارزان قیمت جزء معایب هستند.
انواع میکروفون های یقه ای
میکروفون های یقه ای به دو دسته بی سیم یا بلوتوثی و با سیم تقسیم می شوند. یکی از مهمترین مزیت های میکروفون های یقه ای بی سیم آزادی حرکت بر روی صحنه است، بدون آنکه نیازی به استفاده از کابل میکروفن باشد.
میکروفن های یقه ای بی سیم می توانند سریع تر راه اندازی شوند و به کم کردن تعداد کابل های میکروفن، پایه میکروفن و مانیتور های موجود در صحنه که باعث شلوغی می شوند، کمک می کند و سخنرانان، هنرمندان و مجریان به راحتی می توانند بر روی صحنه حرکت کنند.
سوالات متداول در خرید میکروفون های یقه ای:
میکروفون های یقه ای دقیقا به چه دردی می خورند؟
از میکروفون های یقه ای با توجه به کیفیت شان می توان برای ضبط صدا در ویدیوهای آموزشی، پادکست، اجرای زنده (روی صحنه) مصاحبه های خیابانی استفاده کرد.
آیا میکروفون های یقه ای به موبایل و لپ تاپ وصل می شوند؟
اکثر میکروفون های یقه ای قابلیت اتصال مستقیم به دستگاه های هوشمند مثل موبایل و دوربین فیلم برداری را دارند. بعضی از آن ها نیز با فیش رابط قابل اتصال هستند.
نویز صدای ضبط شده با میکروفون یقه ای را چطور برطرف کنیم؟
معمولا با استفاده از اپلیکیشن های ضبط صدا روی گوشی نویزی روی صدا قرار نمی گیرید. اما در حالت کلی با استفاده از نرم افزار های ویرایش صدا مثل Adobe Audition می توان نویز صدا را کامل برطرف کرد.
بهترین میکروفون های یقه ای موجود در بازار ایران
در این قسمت قصد داریم بهترین میکروفون های یقه ای برای ضبط صدا توسط سیستم های هوشمند؛ موبایل، لپ تاپ و دوربین فیلمبرداری را با توجه به قیمت، کیفیت، مزایا و معایب آن ها به شما معرفی کنیم. اگر به دنبال پیدا کردن میکروفون یقه ای مورد نظر خود هستید در این نقد و بررسی اختصاصی همراه ما باشید.
فارکس یا معاملات ارز خارجی یکی از بازارهای جهانی است که دارای بالاترین سطح نقدینگی است. این بازار به صورت جهانی وجود دارد و امکان مبادله ارز کشورهای مختلف را برای سرمایه گذاران فراهم میکند. فارکس دارای مزایا و معایبی است که اگر شخص سرمایه گذار با آگاهی لازم در این بازار حضور یابد میتواند به اهداف اقتصادی خود دست یابد.
فارکس چیست؟
فارکس یا در اصطلاح “معاملات خارجی” (Foreign Exchange) تبدیل ارز یک کشور به ارز دیگر کشورها است. در یک اقتصاد آزاد، ارز در یک کشور مطابق با قوانین عرضه و تقاضا ارزیابی و ارزشگذاری میشود. به عبارت دیگر، ارزش ارز را می توان به ارز کشور دیگری، مانند دلار آمریکا، یا حتی به سبدهای ارزی متصل کرد. همچنین ارزش پول کشور نیز ممکن است توسط دولت آن کشور تنظیم شود.با این حال، اکثر کشورها ارز یا پول خود را به صورت آزاد در برابر کشورهای دیگر شناور میسازند، که آنها را در نوسانات دائمی بازار ثابت نگه میدارد.
ارزش هر نوع ارز خاص توسط نیروهای بازاری بر اساس تجارت، سرمایه گذاری، گردشگری و ریسک جغرافیایی-سیاسی تعیین میشود. برای مثال، هر بار که توریستها از یک کشور بازدید میکنند، برای خرید کالا و خدمات مختلف باید از پول و ارز کشور میزبان استفاده کنند. بنابراین، توریست باید ارز کشور خود را با پول محلی کشور میزبان مبادله کند. تبادل ارز (فارکس) از این نوع، یکی از عوامل تقاضا برای یک ارز خاص است.
یکی دیگر از عوامل مهم تقاضا هنگامی اتفاق می افتد که یک شرکت خارجی به دنبال ایجاد کسب و کار با شرکتی دیگر در یک کشور خاص است. معمولا، شرکت خارجی باید پول را به صورت پول محلی شرکت میزبان پرداخت کند. به این ترتیب ممکن است سرمایه گذار از یک کشور برای سرمایه گذاری در کشوری دیگر، ترغیب شود و سرمایه گذاری نیز باید به پول محلی صورت گیرد. تمام این خواستهها، نیازمند ارز خارجی هستند و در ابعاد گسترده و حجم وسیع به بازارهای تبادل ارز خارجی کمک میکنند.
تبادل ارز بین المللی یا خارجی یا همان فارکس، بین بانکها صورت می گیرد و تمام معاملات تحت نظر بانک مرکزی برای حل و فصل بین المللی (BIS) قرار میگیرند.
آشنایی با فارکس
فارکس در معنای ساده تر و راحتتر یعنی تبدیل یک ارز به ارز دیگر،که ممکن است برای موارد مختلفی همچون خدمات شرکتی، خرید و فروش اجناس و کالا، خدمات دولت، هزینهی سفر و صنعت توریست و سرمایه گذاری افراد در یک کشور مورد استفاده قرار بگیرد.
در بازار فارکس یا بازار معاملات ارز جهانی، ارزهای گوناگونی مانند یورو، دلار، پوند، ین، روبل و… توسط ارگانهای مختلف مانند موسسات مالی، شرکتها، بیمهها، شرکتهای صادرات و واردات و …. تحت معامله و داد و ستد قرار میگیرد. این معامله میتواند در بازار فارکس شامل خرید ارز یک کشور و فروش ارز کشوری دیگر باشد. بازار فارکس به طور مشخص دارای مکان قابل لمس و فیزکی نیست و تمام معاملات از طریق درگاههای الکترونیکی قابل انجام است. البته این بازار گستره و بزرگ دارای مراکز اصلی در لندن، نیویورک و توکیو ژاپن است.
در بازار فارکس یا همان تبادل ارز خارجی، گروهای مختلف سرمایه گذار با اهداف مختلف حضور دارند و مانند بازار بورس با استفاده از تحلیلهای مختلف تکنیکال، بنیادی، روانشناسی بازار و … به انجام معاملات ارزی میپردازند. عوامل مختلفی بر ارزش ارز یک کشور و بازار فارکس تاثیر گذار است، اقتصاد کشور، سیاستهای ارزی کشورها، رشد و سقوط نرخ ارز، تورم، سیاستهای رهبران کشور و بسیاری از موارد دیگر در بازار فارکس موثر است و سرمایه گذاران باید با تحلیل جوانب مختلف در این نوع بازار شرکت کرده تا به اهداف مورد نظر خود دست یابند.
آشنایی بیشتر با فارکس
بازار معاملات ارزی همچون سایر سرمایه گذاریها دارای ریسکها و خطراتی است. اما بازار فارکس با ثبت قراردادهای معین این ریسکها را کاهش میدهد. نوسانات ارزش پول کشورها یکی از مشکلاتی است که سرمایه گذاران را با مشکل مواجه میکند. اما در معاملات فارکس با توجه به سیاستهای در نظر گرفته برای آن سرمایه گذاران میتوانند تا حدود زیادی این مشکلات را به صورت آگاهانه در تحلیلهای خود لحاظ کرده و از نوسانات بازار حداکثر بهره را ببرند.
فارکس دارای دو مشخصه اساسی است که در صورت آگاهی از این نوع معاملات و این بازار میتوان بیشترین استفاده را از آن برد.
۱- بهره بردن از تغییرات و نوسانات ارزش ارزهای خارجی
۲- بهره بردن از ما به التفاوت نرخ بهرهی دو ارز خاص
هریک از این حالات ممکن است در صورت عدم آگاهی منجر به بهره نبردن از آن شود.
خطرات بازار فارکس چیست؟
یکی از اصلی ترین مشکلات در تبادلها و معاملات فارکس کافی نبودن نظارت معاملات بین بانکی است. به عبارتی گاهی ممکن است دخالتها و اعمال نظرهایی توسط برخی از نهادها در این نوع بازار به وجود آید و شفافیت آن را با ابهام مواجه کند. البته این مسئله قطعی نیست و تنها به عنوان یکی از خطرات یا ریسکهای این بازار بیان میشود.
یکی دیگر از خطرات موجود، رسیکهای داخلی درون بانکها است که برای حفاظت در برابر این مشکلات همواره باید قوانین سفت و سخت اعمال شود و حسابرسیها به طور شفاف صورت گیرد و ارائه شود. همچنین حمایت از بانکها باید همواره صورت گیرد تا از این نوع مخاطرات دور بمانند.
امروزه با وجود شبکههای الکترونیکی معاملات به صورت شفاف صورت میگیرد و این امر خود باعث کاهش مخاطرات بازار فارکس شده است، زیر در این نوع بازار سرمایه گذار خرد و کلان با قوانین مساوی و برابر در این بازار فعالیت میکنند. در بازار فارکس نیز مانند بازار بورس گارگزاریهای فارکس وجود دارند که باید همواره این کارگزاریها توسط بانکهای فارکس مورد تایید قرار گیرند تا از بروز مشکل برای مشتریان جلوگیری شود. به عنوان مثال ممکن است در یک کارگزاری معاملات مورد تقاضای مشتری در زمان مشخص صورت نگیرد و منجر به ضرر برای او شود به همین دلیل برخی معامله مستقیم با بانکهای فارکس را ترجیح داده و آن را روشی مطمئن در این بازار میدانند.
اگر اهل سفارش غذای آنلاین هستید کد تخفیف چنگال را از دست ندهید!
چنگال یک سامانهی سفارش غذای آنلاین است که مجموعهای از بهترین رستورانهای شهر را برای خدمات رسانی به مشتریان کنار هم جمع کرده است. چنگال فعالیت خودش را در سال 95 از شهر تهران شروع کرد و کمکم با افزایش فعالیت خود چهار شهر کرج، پردیس، تبریز و کیش را هم پوشش داد.
یکی از دلایل محبوبیت چنگال خرید مطمئن ازنظر قیمت غذا است. چنگال دقیقاً همان قیمت غذا در رستوران را از مشتری دریافت میکند و پول اضافهای بابت معرفی رستوران از کاربرانش دریافت نمیکند. اگر میخواهید رستوران گردی را با چنگال تجربه کنید قسمت پیشنهاد روز را در سامانهی چنگال فراموش نکنید. چنگال هر روز هفته بر روی مجموعهای از غذاهای چند رستوران تخفیفی تا سقف 30 درصد میگذارد که میتوانید با سفارش آن دسته از غذاها تخفیف خوبی از چنگال بگیرید.
اگر شما هم اهل رستوران گردی هستید، چنگال گزینهی مناسبی برای یک خرید مطمئن و آسان است. صفحه کد تخفیف چنگال در سایت چی بخرید با فراهم کردن کدهای تخفیف این سایت، امکان خرید ارزانتر غذا را برای شما فراهم کرده است.
در هر کدام از پنج شهر تحت پوشش چنگال که هستید، میتوانید با کد تخفیف چنگال در چی بخرید سفارش غذای ارزانتری را تجربه کنید. کافی است ابتدا از صفحهی کد تخفیف چنگال سایت چی بخرید، کد تخفیف موردنظرتان را انتخاب کنید و سپس وارد سایت چنگال شوید. شهر و رستوران موردنظرتان را انتخاب کنید، بعد از اینکه رستوران و غذای دلخواهتان را انتخاب کردید، کافی است در مرحلهی پرداخت و پیش از ورود به درگاه بانکی، کد تخفیف چنگال را در کادر مربوطه وارد کنید. تخفیف اعمال خواهد شد و شما سفارش غذایتان را با قیمت مناسبتری نسبت به قیمت رستوران میخرید.
نکته:هنگام خرید توجه داشته باشید که کد تخفیف چنگان مربوط به کدام شهر است. کد تخفیف برای شهرهای مختلف متفاوت است و در صورت خرید اشتباه نمیتوان آنها را بهجای هم استفاده کرد.
بازیگرانی که در این فیلم سینمایی به ایفای نقش پرداختند عبارتند از :Nicolas Cage , Famke Janssen , LaMonica Garrett
درباره فیلم:
primal فیلمی به کارگردانی Nick Powell محصول سال ۲۰۱۹ می باشد ،این فیلم در کشور آمریکا ساخته شده است.همچنین فیلمنامه این اثر را Richard Leder نگاشته است.
خلاصه فیلم:
فیلم Primal ، درباره یک تاجر بزرگ حیوانات برای باغ وحش است که یک کشتی را برای جا به جایی حیواناتی وحشی اجاره کرده اند. در این میان نیز یک قاتل به طور پنهانی وارد کشتی می شود و بعد از مدتی حیوانات را آزاد می کند .
نویسنده : بهرام توکلی ، تهیهکننده: سعید ملکان ، تدوین گر: میثم مولایی ، فیلمبردار: علی قاضی ، راوی: ساعد سهیلی ، سازنده: هنر اول ،آهنگ ساز: امید رئیس دانا
سریال نهنگ آبی یکی از جدیدترین محصولات شبکه نمایش خانگی است که توانسته در مدت کوتاهی طرفداران پر و پا قرصی پیدا کند.
نهنگ آبی اولین سریال نمایش خانگی ساخته ی کارگردان شهیر، فریدون جیرانی است که کارنامه ی کاری قابل توجهی دارد و همین امر در کنار بازیگران معروفی مثل لیلا حاتمی، ویشکا آسایش، مصطفی زمانی، ساعد سهیلی، مجید مظفری، ستاره پسیانی، پریوش نظریه،حسین یاری و… موجب می شود، مخاطب انتظار اثر قابل توجهی را داشته باشد.
در ادامه ی این مطلب به معرفی سریال نهنگ آبی و هرآنچه که باید از آن بدانید، می پردازیم؛ بنابراین اگر تا به حال از مخاطبین این سریال نبودید، با ما همراه باشید تا با این اثر دوست داشتنی بیش تر آشنا شوید.
همیشه پای یک مشرقی در میان است!
اگر با فیلم های پیشین جیرانی آشنایی داشته باشید، حتما می توانید لیست بلند و بالایی از همه ی مشرقی های مصیبت زده را پیدا کنید! در واقع مشرقی ها کاراکترهای مورد علاقه ی جیرانی هستند که سروکله ی آن ها در همه ی فیلم های جیرانی پیدا است و عموما قربانی توطئه های عجیب و غریب اطرافیانشان می شوند.
در سریال نهنگ آبی هم با یک مشرقی آسیب دیده رو به رو می شویم که احتمالا قربانی بازی های عجیب و غریبی شده است. آرمین مشرقی(ساعد سهیلی) ، جوان ۲۵ ساله ای است که در رشته ی کامپیوتر مشغول به تحصیل است و اوقات بیکاری خود را در سایت کتابخوانی اش می گذراند و در این گیر و دار با دختری به نام ژاله ( ماهور الوند)، آشنا می شود.
آرمین به عنوان مسئول امنیت شبکه در شرکتی که ژاله در آن کار می کند، استخدام می شود و در این بین با بهمن ( حسین یاری) رئیس شعبه، آناهیتا (لیلا حاتمی) نامزد بهمن، هاله (آزاده صمدی) منشی شرکت، نادر (حمیدرضا آذرنگ) رئیس هیئت مدیره شرکت مادر و مروارید (ویشکا آسایش) همسر نادر و یکی از اعضای هیئت مدیره شرکت مادر، آشنا می شود. آدم هایی که هرکدام داستان های عجیب و غربی دارند و آرمین را وارد هزارتویی پیچیده می کنند.
قسمت اول سریال نهنگ آبی با اعترافات آرمین مشرقیِ خون آلود و زخمی در اتاقی ویران و متروکه آغاز می شود، اعترافاتی که خیلی زود مشخص می کند، او قربانی بازی آدم های اطرافش شده است و در هر قسمت قرار است پرده از بخشی از این ماجرای پیچیده، برداشته شود.
آشنایی با عوامل سریال نهنگ آبی
سریال نهنگ آبی ویترین کاملی از مجموعه ای از بهترین عوامل سینمای ایران است، از فریدون جیرانی در مسند کارگردان گرفته تا بهرام توکلی، سعید ملکان، لیلا حاتمی، ویشکا آسایش، ساعد سهیلی و…
بهرام توکلی نویسنده و کارگردان سرشناسی است که آثار درخشانی چون تنگه ابوقریب، بیگانه، غلامرضا تختی، آسمان زرد کم عمق، این جا بدون من و… را در کارنامه دارد و این بار در مقام نویسنده در کنار فریدون جیرانی به فعالیت پرداخته است. اگر با ساخته های پیشین توکلی آشنایی داشته باشید، می توانید حدس بزنید احتمالا در سریال نهنگ آبی قرار است تکه های مختلف داستان به شکل هنرمندانه ای در کنار هم چیده شود و باز هم احتمالا به یک نتیجه و پایان بندی غیر منظره ختم می شود.
فریدون جیرانی نیز کارگردان سرشناسی است که تخصص ویژه ای در ساخت آثار غیر معمول و پیچیده دارد. از جمله مهم ترین آثار سینمایی فریدون جیرانی می توان به قرمز، سالاد فصل، شام آخر، صورتی، خفه گی و… اشاره کرد. همچنین مرگ تدریجی یک رویا از جمله سریال های تلویزیونی بود که توانست مخاطبان بسیاری را به خود جذب کند.
اکنون فریدون جیرانی برای اولین بار پا به شبکه ی نمایش خانگی گذاشته است و با ساخت سریال نهنگ آبی، می خواهد استانداردهای سریال سازی ایران را جا به جا کند، البته هنوز برای نتیجه گیری درباره ی این که تا چه حد در این کار موفق بوده، زود است و باید منتظر بازخورد مخاطب در قسمت های آینده ماند.
سعید ملکان طراح چهره پردازی مطرحی است که آثار بسیار خوبی را در کارنامه خود دارد. ملکان در چند سال گذشته فعالیت های خود به عنوان تهیه کننده را آغاز کرده است و از جمله آثار او در مقام تهیه کننده می توان به ابد و یک روز، تنگه ابوقریب، آرایش غلیظ، غلامرضا تختی و… اشاره کرد. البته فیلمو و هنر اول، در کنار ملکان تولید سریال نهنگ آبی را بر عهده داشته اند.
از دیگر شگفتی های سریال نهنگ آبی حضور لیلا حاتمی است. حاتمی پیش از این تجربه ی حضور در سریال های شبکه ی نمایش خانگی را نداشته است. در کنار حاتمی تیم بازیگری قوی و محبوبی وجود دارد که حضور هر کدام از آن ها در یک فیلم می تواند موفقیت آن اثر را تضمین کند. از جمله بازیگران سریال نهنگ آبی می توان به ساعد سهیلی، حسین یاری، مصطفی زمانی، ماهور الوند، ویشکا آسایش، حمیدرضا آذرنگ، آزاده صمدی، الهام کردا و… اشاره کرد.
سریال نهنگ آبی در ۳۰ قسمت تولید شده و توزیع آن از نه بهمن آغاز شده است. این سریال هر هفته سه شنبه ها توزیع می شود.
در هر صورت با نگاهی گذرا به عوامل سریال نهنگ آبی می توان حدس زد که احتمالا باید با اثری قابل توجه و دیدنی رو به رو شویم.
اولین حاشیه ای که گریبان سریال نهنگ آبی را گرفت، اعتراض علی احمد زاده کارگردان سریال مادر قلب اتمی به شباهت گریم لیلا حاتمی و ترانه علیدوستی یکی از شخصیت های اصلی فیلم مادر قلب اتمی، بود. اعتراضی که البته سعید ملکان طراح چهره پردازی و تهیه کننده ی این سریال آن را یک سوء تفاهم دانست.
حاشیه ی دیگری که در چند روز گذشته برای این سریال ایجاد شده است، اعتراض عوامل این سریال به سانسور نهنگ آبی است، اعتراضی که ساعد سهیلی به تازگی با به اشتراک گذاشتن پستی اینستاگرامی آن را علنی کرد. همچنین بسیاری از منتقدان بخش هایی از سریال نهنگ آبی را شبیه به سریال موفق مستر ربات با بازی رامی مالک می دانند.
در هر صورت شبکه ی نمایش خانگی توانسته آثار خوب و پر مخاطبی مثل شهرزاد را عرضه کند و از سوی دیگر نیز در چند سال گذشته گرفتار آثار پر زرق و برق اما با کیفیت بسیار نازل، شده است. به نظر می رسد سریال نهنگ آبی یکی از آثاری است که امید عرضه ی یک سریال حرفه ای و درجه یک را در شبکه نمایش خانگی می دهد.
در نهایت اگر به دنبال یکی از آثار وطنی برای گذراندن تعطیلات آخر هفته ی خود هستید، سریال نهنگ آبی می تواند انتخاب مناسبی برای شما باشد.